مولی و خانواده‌اش عمارت پدرش را به ارث می‌برند و به محله‌ای اعیان نشین نقل مکان می‌کنند. با این حال، یک مزاحم به خانه آنها نفوذ می کند و پیامی تهدیدآمیز را روی دیوار می گذارد...

بوآ از کودکی آرزوی سربازی را داشت، اما پدرش همیشه در طول دوران کودکی اش مخالفت کرده و مانع هدف او شده است. بوآ مخفیانه درس خواند تا شمشیرزن شود. او به کامی آموزش می دهد که می خواهد مانند او سرباز شود.

پنج دختر، پنج دوست صمیمی، که همگی به خاطر اشتباهات گذشته‌شان در یک شوخی اول آوریل که به‌طور مرگ‌بار اشتباه شده بود، تسخیر شده‌اند، پس از دو سال دوباره برای یک هفته تابستانی در جنگل ملاقات می‌کنند تا دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و آشتی کنند...

برگن، یک خواننده ارزشمند ترکی عربی تبار، با وجود تمام مشکلات زندگی اش برای سرپا ماندن مبارزه می کند...

یک جوخه از سربازان در یک پایگاه نظامی متروکه در زمینی در آینده نزدیک در انتظار امداد و دشمن هستند. هر کدام که زودتر بیاید آنها را غافلگیر می کند...

خانواده ای برای داشتن خانه ای شایسته تلاش می کند، اما شرایط بر خلاف میل آنهاست...

اِما برای زنده ماندن و محافظت از خانواده اش باید راز تاریک پشت یک رادیو نفرین شده را کشف کند...

گروهی از دوستان نزدیک در بورگوندی فرانسه جمع می شوند تا خاکستر دوست متوفی خود را پراکنده کنند. وقتی زن بیوه او به طور غیرمنتظره دوست پسر جدیدش را همراهش می آورد، آخر هفته تغییر می کند و همه دوستی ها و روابط به خطر می افتد...

یک فاحشه به دنبال فرار از زندگی خود است و تحت الحمایه یک بانوی با موقعیت و کلاس بالا قرار می گیرد...

یک مجری رادیویی اتاقی را در خانه مجلل خود به یک نوجوان فراری پیشنهاد می دهد، بدون اینکه مشکوک باشد که مهمانش انگیزه های پنهانی دارد که او را مجبور می کند تا با تاریک ترین اسرار خود روبرو شود...